فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زيبا ساز ، نایت اسکین
سیزده بدر



















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


نینیه نازم

خاطرات پرنسس کوچولوی ما

 سیزده بدر امسال همراه ادرینا خانوم و مامانمینا رفتیم دماوند خداروشکر برات صندلی غذا و اسباب بازیهاتو برده بودم مامانی وگرنه مگه شیطونی امونت میده خیلی ماشالاه شیطون شدی فقط میخوای بری حالا کجا خدا داند

روز سیزده بدر دو بار خدا بهت رحم کرد یه بار داشتم بهت سوپ میدادم که نمیدونم داغ بود گوشتش بزرگ بود خلاصه یه قاشق دادم تا خوردی قش کردی سیاه شدی منم هول کردم از ترس جیغ میزدم میکوبیدم پشتت  یهو مامانم تورو ازم گرفت هی زد پشتت هی فوت کرد تو صورتت تا نفس اومد داشتم میمردم خدا بهمون خیلی رحم کرد بار دومم چشمت خورد به پرتقال هی پرتقال میخواستی منم کوچولو کوچولو بهت میدادم یهو یه عق زدی هرچی پرتقال بود دادی بیرون نزدیک بود بازم خفه بشی اخه منم بهت ندم گریه میکنی مامان خداروشکر بخیر گذشت

روز سیزده بدر



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در یک شنبه 13 / 1 / 1392برچسب:,ساعت2:33 قبل از ظهرتوسط مریم و علی | |